شخصی که برای اولین بار مباحث فلسفی دیکانستراکشن را وارد عرصه معماری نمود پیتر آیزنمن معمار معاصر آمریکایی است. آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانیهای خود بلکه با فضاها، کالبدها و محوطه سازیهای متعددی که ساخته فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه 80 میلادی در آورد.
او معتقد است که معماری در هر زمان و مکان باید اکنونیت داشته باشد و برای رسیدن به شرایط فوق حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شوند و مفاهیم جدید مطابق با شرایط به وجود بیاید.
پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی امروز ما، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام، ثبات و بی ثباتی، زشتی و زیبایی، سودمندی و عدم سودمندی، صداقت و فریب، پایداری و تزلزل، صراحت و ابهام وجود دارد. نمی توان از یکی برای استتار دیگری استفاده کرد، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود.
عکس شماره (1): تصویر پیتر آیزیمن
در گذشته و همچنین در معماری مدرن و پست مدرن آنچه که حضور داشته، تقارن، تناسب، وضوح، ثبات، مفید بودن و سودمندی بوده است. در این تقابل های دوتایی همواره یکی بر دیگری ارجحیت داشته. اما آنچه که مورد غفلت قرار گرفته و غایب بوده، عدم تقارن، عدم وضوح، ابهام، ایهام، بی ثباتی، فریب، زشتی و عدم سودمندی است. معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته، بخشی از زندگی امروز ماست.
در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مورد مطالعه وارسی دقیق قرار گیرد. همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانه قرار می گیرد. در مرحله بعد تفسیرها و تأویل های مختلف از این مجموعه مطرح می شود. در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین برآورده نمودن خواسته های عملکردی پروژه، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود. لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموع چند معنایی، ابهام برانگیز، متناقض و متزلزل ارائه می شود، که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تأویل بیشتر آماده می کند.
آیزنمن در مقاله «مرز میانی» از واژه (دوپهلو) «Catachresis» استفاده کرده که به معنای دو پهلو یا ایهام است. دو پهلو مرز میانی است. در دو پهلو یا ایهام ارجحیتی وجود ندارد. هم این است و هم آن – نه این است و نه آن. آیزنمن در این مقاله می نویسد: «دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که ببینیم حقیقت، چه چیزی را سرکوب نموده است».
عکس شماره (2): استادیوم فونیکس در یونیورسیتی اثر آیزیمن
عکس شماره (3): بنای یادبود هولوکاست در برلین اثر آیزیمن
عکس شماره (4): بنای یادبود هولوکاست در برلین اثر آیزیمن
یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن، مرکز هنرهای بصری وکسنر (۱۹۸۹ – ۱۹۸۲) در شهر کلمبوس آمریکا است. در مسابقه ای که در سال ۱۹۸۲ برای طراحی این ساختمان صورت گرفت، معماران معروفی از جمله مایکل گریوز، سزار پلی، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن شرکت کردند.
سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد. عملکرد بنا، نمایش آثار هنرمندان و دانشجویان دانشگاه در آن است. هریک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمان های موجود در سایت قرار دادند. ولی در کمال تعجب، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه ای بود که فضای باریک بین دو ساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر آنکه طرح وی به عنوان برنده اول اعلام شد. از آن زمان سبکی در معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت.
آیزنمن در تبیین طرح خود عنوان کرد که این نقطه محل ملاقات دو قشر نسبتاً متفاوت است. یکی دانشجویان و هنرمندان دانشگاه که کارهای خود را دراین ساختمان ارائه می کنند و دیگری شهروندان و عامه مردم شهر که به دیدن این آثار می آیند.
لذا دو کد یا نشانه برای هریک از این دو قشر انتخاب شد. یکی محورهای شبکه شطرنجی دانشگاه و دیگری محورهای شبکه شطرنجی شهر کلمبوس. این دو شبکه نسبت به یکدیگر ۱۷ درجه اختلاف زاویه دارند. لذا هر دو شبکه به عنوان نشانه ای از هریک از این دو قشر در محل سایت با یکدیگر تلاقی کرده اند. این دوگانگی در کالبد معماری ساختمان به گونه ای نمایش داده شده که هیچ یک بر دیگری ارجحیت ندارند و این دو محور همانند دو تیغه قیچی بین دو ساختمان را شکافته و خود در آن جایگزین شده اند.
در طرح این مرکز هنری، آیزنمن برخلاف سایرین توجه خود را معطوف آن چیزی نمود که در نگاه اول و قرائت نخست به نظر نمی آمد. وی با کنکاشی موشکافانه، مواردی همچون تناقضات، دوگانگی ها و مسائل و تفسیرهای حاشیه ای را عیان و عریان نمود. به چه دلیل؟ به دلیل آن که معماری باید نمود کالبدی ذهنیت و بینش زمان خود – در این مورد دیکانستراکشن – باشد.
عکس شماره (5): مرکز هنری وکسنر اثر آیزیمن
عکس شماره (6): مرکز هنری وکسنر اثر آیزیمن
به بیان ساده تر دیکانستراکشن عصیان در برابر باورهای قراردادی و معمولی در عرصه معماری و پیش از آن در عرصه فلسفه و ادبیات بوده است. همانطور که گفتیم خود شامل عرصه و رشته های وسیع تری می شود و در این مورد، بیش از همه تردید در «خرد» و «دانایی» به عنوان تعیین کننده نهایی در تمام مباحثی که در جهان اندیشمندی مطرح است به چشم می خورد تکیه و تأکیدی که از دیرباز، از عصر فیلسوفان کلاسیک یونان وجود داشته و با ظهور عصر روشنگری و رواج اندیشه های دکارت، اسپینزا و فیلسوفان دیگری قوت بیشتری گرفته است و تقریباً تا سال های اخیر اساس فکری و فلسفی مغرب زمین را فراهم آورده و از آن مهمتر برای بحث ما از انگیزه های اصلی مدرنیسم در عصر معماری بوده است.
و از این رو بر ضد توضیحات «منطقی» گذشته شوریده اند تا جایی که برنارد چومی، یکی از معماران به نام دیکانستراکتیویست سوئیسی که بخش هایی از اثر خود را در پارک دلاویلت، فلی یا دیوانگی نام نهاده است. اما منطق براساس خرد و دانایی از عوامل اساسی پدید آورنده معماری مدرن – و یا اگر مطلب را در عرصه ای وسیع تر بنگریم مدرنیسم بود. در عین حال باید به خاطر آوریم که در معماری همانند فلسفه، اندیشه منطقی رشد دیرینه دارد و اساس کار بسیاری از مظاهر معماری در دوره های مختلف را به وجود آورده است.
در معماری تا گذشته ای نزدیک از منطق ساختمان، از منطق سازه، از منطق اقلیم و انطباق معماری با آن حتی از منطق زیبایی سخن فراوان گفته می شده. اکنون با دیکانستراکشن همه این منطق ها زیر سوال رفته است. اما به یک نکته باید توجه داشت و آن این که به زیر سوال بردن قضیه ای، نفی آن نیست.
بسیاری از معماران که این سبک را پیش گرفتند نیز اگرچه در تئوری، آن را پذیرفتند ولی در عمل، آثارشان «منطق خاص» خود را داراست. برای مثال «دیوانگی» های چومی چندان هم «جنون آمیز» نیست! به علاوه یاد آوریم که خرد و دانایی از جمله وسایل حیاتی و بسیار مهمی بوده است که مورد استفاده آدمی قرار گرفتند و می توانستند به کشف بسیاری از نکات ناشناخته و چیرگی بر محیط دور و بر خود و طبیعتی سخت و بی امان – البته به صورتی نسبی – موفق شود. بنابراین خرد و دانایی باید توأم با تجربه و آزمایش و با احساس حواس (که تا اینجا در موارد بسیار توضیح ناپذیر مانده است) باشد. پس پیام پذیرفتنی دیکانستراکشن می تواند این باشد که: اکنون باید آنچه «غیر منطقی» پنداشته می شده نیز به حساب آید و «منطقی» بودن هر قضیه، براساس معیارهای گذشته، شرط پذیرفتن آن نیست.
عکس شماره (7): معمار معروف سوئیسی برنارد چومی
عکس شماره (8): بخشی از پارک دولالیت در منطقه 19 پاریس اثر چومی
عکس شماره (9): بخشی از پارک دولالیت در منطقه 19 پاریس اثر چومی
عکس شماره (10): بخشی از پارک دولالیت در منطقه 19 پاریس اثر چومی
زاها حدید در سال ۱۹۵۰در بغداد به دنیا آمد ایشان مدرک ریاضیات خود را از دانشگاه آمریکایی روت اخذ کرد و سپس برای تحصیل راهی مدرسه معماری لندن شد زاها حدید که در حال حاضر تبعه و شهروند انگلستان می باشد. از سال ۱۹۷۲ در انجمن معماری لندن به تحصیل در رشته معماری پرداخت و در سال ۱۹۷۷ موفق به دریافت مدرک خود گردید. او پس از اتمام تحصیلات به دفتر معماری متروپولیتن و به همراه همکاران خود تدریس در مدرسه معماری پرداخت و بعدها تا سال ۱۹۸۷آتلیه شخصی اش را در مدرسه سرپرستی نمود.
زاها حدید اخیرا عهده دار کرسی استادی کنزو تانگه درمدرسه طراحی دانشگاه هارواردوکرسی استادی سالیوان در دانشگاه ایلی نویزومدرسه معماری شیکاگو گردید و قبلا نیز به عنوان استاد مهمان در دانشگاه هنر هامبورگ و در دانشگاه کلمبیا کارشناسی ارشد تدریس نموده است علاوه بر این او عضو افتخاری آکادمی هنر وادبیات آمریکا و همکار انستیتو آمریکا می باشد.
عکس شماره (11): تصویر زاها حدید
عکس شماره (12): ساختمان اپرا در دبی با طراحی زاها حدید
عکس شماره (13): یکی از بناهای طراحی شده توسط زاها حدید
در حوزه معماری، اشکال و طرح های مختلف دیکانستراکشن مدت بیش از یک دهه است که در دانشکده های معماری در ایران ارائه شده است. چند نمونه ازساختمان ها به این سبک نیز در تهران اجرا شده، ولی این که طرح این ساختمان ها در پی پاسخ به چه مسائلی بوده، مشخص نیست و به شدت از طرف روحانیون و منتقدان مورد نقد و سرزنش قرار گرفته است.
عکس شماره (14): مسجد حضرت ابراهیم
عکس شماره (15): مسجد حضرت ابراهیم واقع در نمایشگاه بین المللی خیابان سئول
عکس شماره (16): مسجد قدس واقع در سعادت آباد
در ایران زبان عملکرد، قدرتمند و سمبولیک می باشد که نه تنها قدرتی افسون گر را نشان می دهد بلکه نوعی نمایشگر نمادهای خاصی از شعر، افسانه، صنایع دستی و عکس های کوچکی از آن است تا زمانی که شما به اصل معماری برسید.
نمادگرایی در زبان فارسی، با نمایش متوالی تصاویری معمولی و در محدوده زمانی معین، پرواز میان تصاویر آنالوگ و فوق العاده را با معنا نشان می دهد. به نظر می رسد که یک کار همیشه باید نه تنها فردی، بلکه گروهی صورت پذیرد.
این زبان به صورت محافظت شده به اروپا آمده است، جعبه های ظریف، نمادهای روایی: نمادها سفرهای هزار ساله ای را بیان می کنند، بر کتیبه های کتاب ها و حتی بر پارچه های گلدار و فرش های با نقوش اسلامی .
نویسنده :